کمال‌گرام

متمایل به کمال

۲۷۱ مطلب با موضوع «شاعران» ثبت شده است

به سقف خیره‌شدن‌های قبلِ خواب بس است

به سقف خیره‌شدن‌های قبلِ خواب بس است
بخواب، فکر و خیالاتِ بی‌حساب بس است

مرا به عالم و آدم چکار؟ تا غم هست
اگر منم، که مرا ای رفیقِ ناب، بس است

سکوت، پاسخِ اظهارِ عشقِ من به تو بود
مرا که اهل سخن هستم این جواب بس است

پیِ تو بودنم و دورترشدن تا کِی؟
دویدن و نرسیدن به این سراب بس است

میانِ برزخِ وصل و فراق مگذارم
بیا و یک‌سره کن کار را، عذاب بس است
«محمد عزیزی»

به سقف خیره‌شدن‌های قبلِ خواب بس است

محمد عزیزی

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

ورق زد آلبوم را، عکس سایه‌روشنی آمد

ورق زد آلبوم را، عکس سایه‌روشنی آمد
و حسرت بر زبانش، ناگهان نامِ زنی آمد

لباسِ سبز، شالِ سبز، چشمانِ خمارِ سبز
در ایوانش چه بوی پونه و آویشنی آمد

نوار کاسِتِ شادِ قدیمی را که روشن کرد
به یادش خاطراتِ لاله‌زارِ دامنی آمد

دلش با توپِ سرخی رفت روی بام همسایه
دلِ چل‌تکه زیر دستِ چاقوی زنی آمد

پس از آن مادری با این غمِ جوگندمی سر کرد
جوانِ اهلی‌اش از خانه رفت و توسَنی آمد

همان توپی که روزی پاره کردم را به دستم داد
به قصد وصله بر زخم گلِ پیراهنی آمد

نمی‌دانست آب و دانه از بغضم نمی‌کاهد
قفس شد، دانه‌ی اشکم به چشمش ارزنی آمد

همین که رفت و عشقش مثل سنجاق از سرم وا شد
به گندم‌زارِ من با وعده‌ی سرخرمنی آمد

پس از «آیا وکیلم؟» در سکوتِ سوره‌ی مریم
ببین دوشیزه‌ی غم با چه بشکن‌بشکنی آمد

من و او تکه‌هایی گم‌شده از عکسِ یک‌دیگر
دلِ قیچی چطور اندازه‌ی سرِ سوزنی آمد؟
«آرزو سبزوار قَه‌فرخی»

آرزو سبزوار قَه‌فرخی

ورق زد آلبوم را عکس سایه‌روشنی آمد

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

گفتند بی‌نصیب شده‌ست آدم از بهشت

گفتند بی‌نصیب شده‌ست آدم از بهشت
گفتم که سیب سرخ چه دارد کم از بهشت؟

آدم اگر ز باغ خدا سیب چیده است
بیرون کشیده است دلی خُرّم از بهشت

حوّای من، هوای تو یعنی بهشت و من
این هدیه را برای تو آوردم از بهشت

با زخمِ دل بساز که بالِ فرشتگان
می‌آورد برای دلت مرهم از بهشت

بنشین لبی بخند، برایم غزل بخوان
بگذار پُر شود همه‌ی عالم از بهشت

بی‌شک تویی بهشت من و در تمام عمر
غافل نبوده است دلم یک دم از بهشت

امروز در برابرم از مهر و قهر تو
هم از جهنم آینه دارم هم از بهشت

فردا مباد بی‌تو که فردا بدون تو
بی‌زارم از جهنم و بی‌زارم از بهشت
«جواد جعفری‌نسب»

جواد جعفری‌نسب

گفتند بی‌نصیب شده‌ست آدم از بهشت

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

جنگ یک جدول تناسب بود، تا جوابش همیشه این باشد

جنگ یک جدولِ تناسب بود، تا جوابش همیشه این باشد
پدرم ضرب‌در چهل درصد، حاصلش بخش بر زمین باشد

عده‌ای را ضریبِ منفی داد، عده‌ای را به هیچ قسمت کرد
تا هر آن کس که سوءنیت داشت، تا ابد زیر ذره‌بین باشد

یک نفر فکر آب و خاک که نه، در پی آب بود و نان از جنگ  
خطرِ جبهه را خرید به جان، تا پس از جنگ خوش‌نشین باشد

یک نفر پشت خاک‌ریزِ خودی، لشکرش را که در محاصره دید
سر خود را گذاشت روی زمین، تا دعاگوی سرزمین باشد

یک نفر فارغ از معادله‌ها، بی‌خیالِ تمام مشغله‌ها
روی میدانِ مین قدم زد تا، ته این سطر نقطه‌چین باشد

در جوابِ کسی که می‌گوید، پدر از جنگ دستِ پُر برگشت
هر دو تا آستین او خالی‌ست، تا جوابش در آستین باشد

هم‌قطارِ پدر که عکاس است، گفت در هشت سالِ جبهه و جنگ
حسرتش ماند بر دلم یک بار، پدرت رو به دوربین باشد
«محمدحسین ملکیان»

جان‌بازان

جنگ یک جدول تناسب بود تا جوابش همیشه این باشد

محمدحسین ملکیان

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

از من گرفته حافظِ شیرین‌سخن تو را

از من گرفته حافظِ شیرین‌سخن تو را
آورده در کنایه به صد فوت و فن تو را

مقصودش از شهود و شراب و شکر تویی
پیچیده بین واژه، شکن در شکن تو را

ای یوسفِ رهاشده در سرنوشتِ من
گم کرده‌ام حوالیِ این پیرُهَن تو را

پروردگار در شبِ مهمانیِ ازل
بخشید با نهایتِ لطفش به من تو را

آن‌گاه در تجلیِ کثرت روانه کرد
در آب و سنگ و برگ و درخت و چمن تو را

گنجشک‌ها به لهجه‌ی پاییزی غلیظ
فریاد می‌زنند به صدها دهن تو را

تنها نه در تمامیِ ذرّاتِ کائنات
می‌جویم از تمامی این مرد و زن تو را

من با تو زنده بودم و من با تو زنده‌ام
من یافتم در آینه‌ی خویش‌تن تو را
«پاییز رحیمی»

از من گرفته حافظِ شیرین‌سخن تو را

پاییز رحیمی

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

شمشیر تو در نیام گل کرد

شمشیر تو در نیام گل کرد
از صلح تو، صد قیام گل کرد

نام تو به جلوه تا در آمد
معنای تمام و تام گل کرد

تأثیر نداشت بی‌تو مرهم
در سایه‌ات التیام گل کرد

تا عطر تو بینِ باغ پیچید
هر شاخه به احترام گل کرد

تصویر سخاوتِ خداوند
در آینه‌ی امام گل کرد

هنگامِ خیالِ روی و مویت
منظومه‌ی صبح و شام گل کرد

در ساحتِ مُستعدِ یادت
هر دانه نهاد گام، گل کرد

الهام گرفت حُسن از تو
عشق از تو گرفت وام، گل کرد

در سایه‌ی مهرِ تو شگفتا
گل کرد جهان تمام، گل کرد

هر بار که خارِ طعنه دیدی
تنها به لبت سلام گل کرد

صبر تو، صلابت تو ای مرد
در آینه‌ی قیام گل کرد

ای جرأت محض! در یَدِ تو
آن بیرقِ سرخ‌فام گل کرد
«مهرداد مهرابی»

امام حسن (ع)

شمشیر تو در نیام گل کرد

مهرداد مهرابی

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

یه روز یه آرزو ته دلم بود

یه روز یه آرزو ته دلم بود
که از منِ شکسته ناامید شد
آهای آهای ستاره‌ها ببخشید
این‌طرفا کجا می‌شه شهید شد؟

این‌طرفا کجا می‌شه نشست و
گزاره‌های ناگزیرو حل کرد
یه هم‌زبون می‌خوام که روی شونه‌ش
بشه یه بغضِ کهنه رو غزل کرد

یکی می‌خوام که خط‌خطی نباشه
کسی که راست و چپ برام نبافه
یه نازنین که خاطرِ قشنگش
فقط رو خط عین و شین و قافه

تفنگ‌شو گذاشته رو شقیقه‌م
می‌گه زبونِ شیعه طعنه داره
آره جناحِ شیعه ذوالجناحه
آره، زبون شیعه ذوالفقاره

اینو می‌گم که خنجرا بفهمن
که پشت من به یه چیزایی قرصه
یکی میاد که دردمو بفهمه
یکی میاد که حال‌مو می‌پرسه

کسی که با نگاه نازنینش
بهانه‌ی ترانه روبه‌راهه
شبا با چشم و گوش باز بخوابین
صدا، صدای پای ذوالجناحه
«جواد اسلامی»

جواد اسلامی

شهیدان

یه روز یه آرزو ته دلم بود

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۱۹:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

از حدود بیست و چهار پنج سالِ آزگار

از حدود بیست‌وچهار-پنج سالِ آزگار
می‌رود به قطعه‌ی دوازده، ردیف چهار

پیرمرد عاشقی که سال‌هاست زائر است
پنج‌شنبه‌های سال‌نامه‌های بی‌بهار

یاد چهارشنبه‌ای که عاشقت شدم به‌خیر
در مسیر کوچه‌های توپ‌خانه-لاله‌زار

بعد سال‌ها هنوز ز خاطرم نرفته است
طعم چای دبشِ قهوه‌خانه‌های پامنار

خوب شد دوباره آمدم، دلم گرفته بود
باز هم قدم زدم کنار تو، همین مزار

توی خانه هم مدام با تو حرف می‌زنم
پای آن گلِ محمدی، کنار آن انار

پیرمردِ قصه گریه می‌کند که ناگهان
زار می‌زند کلاغِ بی‌قرار، زار زار

خلوتش به هم که می‌خورد، بلند می‌شود
کم‌کم از کنار قبر همسرش چه بی‌قرار

یک دو هفته می‌شود که سر نمی‌زند ولی
پیرمردِ عاشقی که قطعه‌ی دویست‌وچهار
«محمدحسین نجفی»

از حدود بیست و چهار پنج سالِ آزگار

محمدحسین نجفی

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۱۹:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

گشتم همه شهر را سراسر، گشتم

گشتم همه شهر را سراسر، گشتم
گشتم همه عمر این در و آن در، گشتم

یک نامه‌ی محرمانه از خویش به خویش
من آمدم و رساندم و برگشتم
«محمدمهدی سیّار»

محمدمهدی سیّار

گشتم همه شهر را سراسر گشتم

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

تو ملت شهادتی و ما چقدر کم

تو ملت شهادتی و ما چقدر کم
لبخندِ بی‌شمارِ تو از کربلا رسید
انگشتر تو عطر ابالفضل می‌دهد
این گریه‌ها کنار تو از کربلا رسید

مشهد، سلام، آینه، گل، روضه، گندم، اشک
دست علی‌ست بر سرتان، آی مردم، اشک
تو ملّت شهادتی و ما چه قدر کم!
لبخند بی‌شمار تو از کربلا رسید

انگشتر تو عطر «اباالفضل» می‌دهد
این گریه‌ها کنار تو از کربلا رسید

مشهد، سلام، آینه، گل، روضه، گندم، اشک
دست علی‌ست بر سرتان آی مردم، اشک
یک نیمه نذر غربت خورشید هشتم، اشک
یک نیمه از بهار تو از کربلا رسید

تهران - نجف مسیر تو صددرصد از دمشق!
باران - مدینه مبدأت از مقصد از دمشق!
پرواز «محسن حججی» آمد از دمشق
آئینه‌ی مزار تو از کربلا رسید

رهبر! درود! معجزه! فتح‌المبین شدی
لبخند ذوالفقار «هزار آفرین» شدی
یک شیشه عطر گریه‌ی امّ‌البنین شدی
دستور انتشار تو از کربلا رسید

دست تو قطع، نامه‌ی بارانِ قتل‌گاه
امضای قطع‌نامه‌ی باران قتل‌گاه
خاکستر ادامه‌ی باران قتل‌گاه
با دست بی‌سوار تو از کربلا رسید

آری شهادت تو بزرگ است از جنوب
دریاست، از شمال گلِ سرخ بی‌غروب
از اشکِ مغربِ ملکوت، آسمان چه خوب
در ساعت قرار تو از کربلا رسید

شمعِ فدای رهبرِ پروانه در غروب
اشک، استخاره، خون، چه غریبانه در غروب
یک دانه در سپیده و یک دانه در غروب
تسبیح روزه‌دار تو از کربلا رسید

سردار، قبله، دست تو بر سینه، کربلا
باران سرودِ ملّی آئینه کربلا
عکس امام، زائر دیرینه، کربلا
گُل، قبل از انفجار تو از کربلا رسید

مولا! علی! علی! عَلَم! ‌الله! فاطمه!
لبیک مهدی آمدم! الله! فاطمه
شعر حرم، قدم قدم الله، فاطمه
یک اربعین شعار تو از کربلا رسید

جان‌باز شصت درصد خونت سفید شد
خاکستر تو ریخت به دریا، شهید شد
دست تو برگ اول یک سررسید شد
تابوت آب‌شار تو از کربلا رسید

می‌سوخت با صدای گزارشگر تو، ماه
با لهجه‌ی عراقی همسنگر تو ماه
دست امام آینه‌ات، بر سر تو ماه
خون خبرنگار تو از کربلا رسید

یا سر به قبله یا حرم، الله، یاحسین
یک فاطمیّه تا حرم، الله، یاحسین
سمت بقیع با حرم، الله، یاحسین
پروانه، گل، قطار تو از کربلا رسید

«محمدسعید میرزایی»

تو ملت شهادتی و ما چقدر کم

حاج‌قاسم سلیمانی

محمدسعید میرزایی

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌