کمال‌گرام

متمایل به کمال

۲۷۱ مطلب با موضوع «شاعران» ثبت شده است

ای مبدأ جان! نقطه‌ی آغازِ هستی

ای مبدأ جان! نقطه‌ی آغازِ هستی
ای افتخارِ خلقت! ای اعجازِ هستی

ای مطلع تابندگی! معنای خورشید!
خورشید اگر گل کرد، با مهرت درخشید

ای آسمان‌ها و زمین را داده پیوند
کعبه‌نشینِ جان تویی، عینِ خداوند

روحِ گلِ آدم، امیرِ خاک و آبی
خاک از تو دارد آبرو، تو بوترابی

هفت آسمان و کهشکان در این شعاع‌ند
تا ذره‌ها مجذوب نامت در سماع‌ند

تنها به شوق رویت آمد آدم از خاک
خلقت تفیل توست ای شأن لَوْلاک

موسی به طور آمد که نورت منجلی بود
راه شکافِ نیل ذکرِ یاعلی بود

عیسی مسیحا شد دمی تا از تو دم زد
با اذن تو بر عالم هستی قدم زد

با دست ابراهیم بت بر خاک افتاد
دستِ یدالله‌ت به دستِ او تبر داد

موسی و عیسی و ابراهیم و نوحی
عالم همه جسم‌اند، عالم را تو روحی

ای اولین مؤمن به راه دین احمد
ای معنی ایمان بر آیین محمد

والعصر تو، والفجر تو، والشمس، والنور
اوصاف تو خورشید و ماهِ فهمِ ما کور

ایمان تویی، دین محمد را امینی
جانی و آیا هست جان را جانشینی؟

مدح تو این بس ای تن و جان پیمبر
نقل تو بود از بد و خندق تا به خیبر

دین خدا تابنده شد در سایه‌سارت
تا بندگی قد راست کرد از ذوالفقارت

دیدیم دستانِ تو در دست نبی بود
ساقی تو بودی، آن‌که سرمستِ نبی بود

دیدیم در کعبه که بر دوش رسول است
حب تو ما را مایه‌ی رد و قبول است

آن‌جا که روشن شد جهان را رازِ پیوند
پرده به سویی رفت از روی خداوند

هان! من نمی‌گویم خدایی جز علی نیست
می‌پرسم اما پس خدای جز علی کیست؟

ای روح دریاها امیری یا وزیری
دنیا ندارد جز نگاهت دست‌گیری

جز تو چه می‌جویند دریاها؟ کویر است
یک قطره از دریای اعجازت غدیر است

این روزها خرما و نان بر دوش داری
آیا تو آن مرد میانِ کارزاری؟

تنهای نخلستان! که یار چاه و ماهی
آن ماه خونین‌دل که سر در سجده‌گاهی

فرقِ سر خونینت ایمانِ دو نیم است
بعد از تو دنیا بی‌پناه است و یتیم است

بعد از تو دنیا از عدالت دور افتاد
بعد از تو گندم از دهان مور افتاد
«علی داوودی»

امیرالمؤمنین (ع)

ای مبدأ جان! نقطه‌ی آغازِ هستی

علی داوودی

۱۷ فروردين ۰۳ ، ۲۳:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

نشاط‌انگیز نامت می‌نوازد روحِ عطشان را

نشاط‌انگیز نامت می‌نوازد روحِ عطشان را
تو مثل چشمه‌ای نوشیده و جوشیده انسان را

تو مثل آب، آتش، باد، خاکی، مجمع اضداد
خدا چون شعر گرد آورده در جانت خدایان را

نه درویشی، نه شاهی تو، نه شیخ خانقاهی تو
هلا مولای یا مولا، مولایی تو ایمان را

تو را در چاه می‌جویند نخلستان به نخلستان
تو را در بند می‌خوانند چون بر نیزه قرآن را

تو را از آتشِ دستِ برادر باز می‌پرسند
ببین سنگینیِ عدلِ تو کج کرده‌ست میزان را

دلیرا! تا کی آیا ذوالفقارت خاک خواهد خورد؟
غمِ تابوت‌ها، تندیس‌ها، پر کرده میدان را

چه رازی را به گوشِ ابرهای بی‌رمق گفتی
که پاکوبان به دنبال تو می‌آرند باران را

نگاهی، خار در چشم تماشای من افتاده‌ست
بخوان از استخوانِ در گلو روحِ غزل‌خوان را

خدا در می‌زند در نیمه‌شب‌های دلم، این کیست؟
کسی بر دوش دارد رنجِ انسان، کیسه‌ی نان را
«علی داوودی»

امیرالمؤمنین (ع)

علی داوودی

نشاط‌انگیز نامت می‌نوازد روحِ عطشان را

۱۷ فروردين ۰۳ ، ۲۲:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

چه گویم من که نامت در دهانم قند حل کرده‌ست

چه گویم من که نامت در دهانم قند حل کرده‌ست
همان نامی که وزن آن کلامم را غزل کرده‌ست

چه گویم؟ کیستی؟ که کیمیای گوشه‌ی چشمت
بدی‌های مرا یک‌جا به خوبی‌ها بدل کرده‌ست

خبر دارد یتیم کوفه که آغوشِ گرمِ تو
چه شب‌هایی خدا را بین نخلستان بغل کرده‌ست

اذان تفسیر این جمله‌ست این‌که عاشقت‌بودن
نمازِ بی‌مبالاتِ مرا خیرالعمل کرده‌ست

تو با یک ضربه‌ی شمشیر در خندق چه کردی که
خدا آن ضربه را زیباترین ضرب‌المثل کرده‌ست

علی‌جان زندگی یعنی همین شوق تماشایت
همین که مرگ را در جانم اهلی من عسل کرده‌ست
«محمد رسولی»

امیرالمؤمنین (ع)

محمد رسولی

چه گویم من که نامت در دهانم قند حل کرده‌ست

۱۷ فروردين ۰۳ ، ۲۲:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

این جزر و مدِ چیست که تا ماه می‌رود؟

این جزر و مدِ چیست که تا ماه می‌رود؟
دریای درد کیست که در چاه می‌رود؟

این سان که چرخ می‌گذرد بر مدار شوم
بیمِ خسوف و تیرگیِ ماه می‌رود

گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است
یک لحظه مکث کرده، به اکراه می‌رود

آبستنِ عزای عظیمی‌ست، کاین چنین
آسیمه‌سر نسیمِ سحرگاه می‌رود

امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان؟
یا آفتاب روی زمین راه می‌رود؟

در کوچه‌های کوفه صدای عبور کیست؟
گویا دلی به مقصد دلخواه می‌رود

دارد سرِ شکافتن، فرقِ آفتاب
آن سایه‌ای که در دلِ شب راه می‌رود
«قیصر امین‌پور»

امیرالمؤمنین (ع)

این جزر و مدِ چیست که تا ماه می‌رود؟

قیصر امین‌پور

۱۷ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

ای حیدر شه‌سوار! وقتِ مددست

ای حیدر شه‌سوار! وقتِ مددست
ای زبده‌ی هشت‌وچار! وقتِ مددست

من عاجزم از جهان و دشمن بسیار
ای صاحبِ ذوالفقار! وقتِ مددست
«ابوسعید ابوالخیر»

ابوسعید ابوالخیر

امیرالمؤمنین (ع)

ای حیدر شه‌سوار! وقتِ مددست

۱۷ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

از علی و آل او جو درد عشق

از علی و آل او جو درد عشق
جفت‌شش آورده حق در نردِ عشق
«احمد عزیزی»

احمد عزیزی

از علی و آل او جو درد عشق

امیرالمؤمنین (ع)

۱۷ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی

کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی
هی بگویم بِعلیٍ بِعلیٍ بِعلی

مطلعُ‌الفجر شب قدر، سلام تو خوش است
اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی

اولین پرسش میثاقِ ازل را تو بپرس
تا الستانه و مستانه بگوییم بلی

همه قدقامتیان را به تماشا بنشان
تا مؤذن بدهد مژدۀ خیرالعملی

ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث
خوش‌ترش خواب تو را دیدن و بیداردلی

ای دریغا که شب قدر، علی را کشتند
قدرنشناس‌ترین امت لات و هُبلی

کسی آن سوی حسینیّه نشسته‌ست هنوز
همه رفتند، شب قدر تمام است، ولی

باز قرآن به سرش دارد و هی می‌گوید
بحسین بن علیٍ بحسین بن علی
«مهدی جهان‌دار»

امیرالمؤمنین (ع)

مهدی جهان‌دار

کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی

۱۷ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

شب قدر است شاید سال دگر زنده نباشی

شب قدر است شاید سال دگر زنده نباشی
سعی کن ای پسرِ خوب که شرمنده نباشی

بنده‌ی منتخب حضرت رحمان که نبودیم
سعی کن حداقل بنده‌ی یک بنده نباشیم

دختر خوب تو کم از پسرِ خوب چه داری؟
سعی کن پیش برادر که سرافکنده نباشی

پدرم حرف شما خوب، ولی می‌شود آیا
این‌قدر خشک و نصحیت‌گر و یک‌دنده نباشی؟

فکر پرونده‌ی مایی؟ دمتان گرم ولی ما
ولی ما نگرانیم شما فاقد پرونده نباشی

شب قدر است تو صد سال دگر زنده بمانی
و به شطرنج جهان مهره‌ی بازنده نباشی

صد شب قدر دگر می‌رسد و می‌رود اما
اوج شرمندگی آن است که شرمنده نباشی

«محمدکاظم کاظمی»

امیرالمؤمنین (ع)

شب قدر است شاید سال دگر زنده نباشی

محمدکاظم کاظمی

۱۷ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

ای علی ای خدای صبر و یقین

ای علی ای خدای صبر و یقین
ای زبان خدا خلاصه‌ی دین

روح سبز دعا، عبادت سرخ
ای گلستان حق ز تو رنگین

هر سحر پلک می‌زند بر هم
در هوای تو صبح مهرآگین

چیست گردون؟ مگر عنایت تو
تا بگردند آسمان و زمین

ای به پای تو ایستاده فلک
کهکشان از تو گشته صدرنشین

برگی از نوبهار رأفت توست
صدرة‌المنتهی، بهشت برین

ای شهادت به آبروی تو سرخ
ای به قاموس خون شهیدترین

کم‌ترین بنده‌ات جوان‌مردی‌ست
ای کریم، این خدای مرد گزین

مهر و مه وام‌دار مهر تواند
روشن از توست چشمه‌ی پروین

از نگاه سحر چنین پیداست
داغ عشق تو را زده به جبین

با تو در کام کودکان یتیم
تلخی روزگار شد شیرین

تا تو بودی علی شبی نگذاشت
سر بی‌شام بر زمین مسکین

نه خدایی تو نه فروتر از آن
نیست ادارک من فراتر از این

به یقین بعد از آفرینش تو
آمد از جانب خدا تحسین

چون توانم ز چند و چون تو گفت؟
چند گویم تو را چنان و چنین

دلم از کوچه‌های شک برگشت
با تو رفتم به ماورای یقین

شدم آماج تیر عشق و جنون
تا برآمد کمان غم زه کمین

دل من بود و زخم‌های غمت
دل من بود و آتشی سنگین

یک شب آن شب که می‌رسید به عرش
از دلم ناله‌های زار و حزین

گفتم ای دل چه می‌کنی با غم
گفت حال مرا مپرس و مبین

زان که بیماریم ز بی‌دردی‌ست
درد و غم می‌دهد مرا تسکین

غم عشق علی دوای من است
سرخوشم با غمی چنین شیرین

ای علی جز تو کیست شافع خلق؟
نزد خالق به روز بازپسین

در همان روز ناگزیر که هست
در کفم نامه‌ای سیاه‌ترین

روز آتش که عاشقان غمت
در پناه تواند، سایه‌نشین

دارم امید بر عنایت تو
روی ما را علی، مزن به زمین
«ناصر فیض»

امیرالمؤمنین (ع)

ای علی ای خدای صبر و یقین

ناصر فیض

۱۷ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

چرا از این همه خِیرِ جهان شر قسمت من شد؟

چرا از این همه خِیرِ جهان شر قسمت من شد؟
چرا داغِ پسر، دردِ برادر قسمت من شد؟

از آن باغی که با خونِ دلم سیراب شد آخر
گلی که می‌دود با بادْ پرپر، قسمت من شد

دلم عمری‌ست دیدار تو را هر لحظه می‌خواهد
ولی هربار «باشد وقت دیگر» قسمت من شد

خدا گاهی صلاحش آن‌چه می‌خواهی نخواهد بود
نگاهت بیش‌تر شد هرچه کم‌تر قسمت من شد

کج‌اقبالم چون از صحن و سرایی که دلم آن‌جاست
کفی گندم، تماشای کبوتر قسمت من شد

اگر چه سهمم از آب و هوا و خاک اندک شد
خدا را شکر آخر مدح حیدر قسمت من شد

«محمود اکرامی»

امیرالمؤمنین (ع)

محمود اکرامی

چرا از این همه خِیرِ جهان شر قسمت من شد؟

۱۷ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌