کمال‌گرام

متمایل به کمال

۱۹۷ مطلب با موضوع «سبک شعر :: غزل» ثبت شده است

من آشنای کویرم، تو اهل بارانی

من آشنای کویرم، تو اهل بارانی
چه کرده‌ام که مرا از خودت نمی‌دانی؟

مرا نگاه! که چشم از تو بر نمی‌دارم
تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی

من از غمِ تو، غزل می‌سُرایم و آن را
تو عاشقانه به گوش رقیب می‌خوانی؟

هزار باغِ گل از دامنِ تو می‌رویَد
به هر کجا بروی باز در گُلستانی

قیاسِ یک‌به‌یکِ شهر با تو آسان نیست
که بِه‌تر از همگان است؟ بِه‌تر از آنی
«سجاد سامانی»

سجاد سامانی

من آشنای کویرم تو اهل بارانی

۱۵ خرداد ۰۳ ، ۱۶:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

میان شادیِ دیدار و انتظار، یکی

میان شادیِ دیدار و انتظار، یکی
همیشه قسمتِ مرد است از این دو کار، یکی

هزار دوست، غمِ مرا شنیده‌ است ولی
نیامده‌ست به یاری از این هزار، یکی

به سویت آمده‌ام با دو هم‌سفر در راه
دل‌شکسته یکی، جانِ بی‌قرار یکی

تو پادشاهِ همه عالمی به تنهایی
من از میانِ گدایانِ بی‌شمار یکی

به بامِ هیچ ‌کسی جز تو پر نخواهم زد
که نیست مثل تو در خلقِ روزگار یکی
«سجاد سامانی»

سجاد سامانی

میان شادیِ دیدار و انتظار یکی

۰۹ خرداد ۰۳ ، ۱۶:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

مِدحَت کن و بِسْتای کسی را که پِیَمْبَر

مِدحَت کن و بِسْتای کسی را که پِیَمْبَر
بِسْتود و ثنا کرد و بِدو داد همه کار

آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد؟
جز شیرِ خداوندِ جهان، حیدرِ کرّار

این دین هدیٰ را به مَثَل، دایره‌ای دان
پیغمبرِ ما مرکز و حیدرْ خط پرگار

علمِ همه عالم به علی داد پِیَمْبَر
چون ابرِ بهاری که دهد سیل به گلزار
«کسایی»

امیرالمؤمنین (ع)

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر

کسایی

۰۷ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

ماییم و پی حادثه‌ای دربه‌دری‌ها

ماییم و پی حادثه‌ای دربه‌دری‌ها
هر لحظه خبر می‌رسد از بی‌خبری‌ها

دل، طاقتِ این داغِ جگرسوز ندارد
برگرد و رهامان کن از این خون‌جگری‌ها

برگرد که ما خاطره‌ی خوب نداریم
از آن شبِ تاریک و از آن بی‌پدری‌ها

هم‌صحبتِ ما بودی و هرگز نشِنیدی
اخبارِ وطن را فقط از دور و بری‌ها

در سیلِ بلا‌ها عوضِ کاخ‌نشینی
دیدیم تو را خاک‌نشینْ با کپری‌ها

دیدیم صفای تو و صافیِ تو، وقتی
خون بود دل ملتی از حیله‌گری‌ها
«حسن زرنقی»

حسن زرنقی

شهید سیدابراهیم رئیسی

ماییم و پی حادثه‌ای دربه‌دری‌ها

۰۶ خرداد ۰۳ ، ۱۰:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

تمامِ شب، همه دستانی از دعا مردم

تمامِ شب، همه دستانی از دعا مردم
و دست‌های دعا جانبِ خدا مردم

کسی که دردِ شما را عمیق می‌فهمید 
کجاست در دل این شب؟ کجا... کجا مردم؟!

کسی که مثلِ شما بود، ساده و خاکی
کسی که مثل شما بود بی‌ریا، مردم!

به منجنیقِ بلا اندر است ابراهیم
به آتشِ حسرات‌ند، بی‌نوا مردم

درونِ جنگلِ مِه رفته‌ای فرو، امّا‌
نمی‌شوند ز یادت دمی جدا مردم

به دست‌های توسّل، تو را طلب کردند‌
نمی‌کنند تو را لحظه‌ای رها مردم

به آستانِ رضا سر نهاده‌اند امشب
برای یافتنِ خادم‌الرّضا مردم

یکی شدند دوباره، به بَرْکَتِ یادت
رها ز تفرقه گشتند، مرحبا مردم!
«محمدرضا ترکی»

تمامِ شب همه دستانی از دعا مردم

محمدرضا ترکی

۰۶ خرداد ۰۳ ، ۱۰:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

آه! اگر دورانِ شیرینِ وفا خواهد گذشت

آه! اگر دورانِ شیرینِ وفا خواهد گذشت
روزهای هم‌نشینی‌های ما خواهد گذشت

بعدِ من تنها نخواهی ماند اما بعدِ تو
بر منِ تنها نمی‌دانی چه‌ها خواهد گذشت

عاشقانِ تازه‌ات اهل کدام آبادی‌اند؟
عطرِ گیسوی تو این بار از کجا خواهد گذشت؟

تابِ دورافتادنم از تابِ گیسوی تو نیست
کِی دلِ آشفته از مویِ رها خواهد گذشت؟

ای دعای عاشقان پشت‌وپناهت بازگرد..
بی‌تو کارِ دوست‌دارانْ از دعا خواهد گذشت
«سجاد سامانی»

آه! اگر دورانِ شیرینِ وفا خواهد گذشت

سجاد سامانی

۰۶ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

گفتم از نزدیکیِ دیدار، گفتی: «ساده‌ای!

گفتم از نزدیکیِ دیدار، گفتی: «ساده‌ای!
دورم از دیدار با هر پیشِ‌پاافتاده‌ای»

کوچکم خواندی، که پیشِ چشمِ ظاهربینِ تو
دیگران کوه‌اند و من سنگِ کنارِ جاده‌ای

شهر را گشتم که مانند تو را پیدا کنم
هیچ‌کس حتی شبیه‌ت نیست، فوق‌العاده‌ای!

با دلِ آزرده‌ام چیزی نمی‌گویی ولی..
از دل‌آزردن که حرفی می‌شود، آماده‌ای

باز بر دوری صبوری می‌کنم اما مگیر
امتحانِ تازه‌ای از امتحان‌پس‌داده‌ای
«سجاد سامانی»

سجاد سامانی

گفتم از نزدیکی دیدار گفتی: «ساده‌ای!

۰۶ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

ای تیغ! سرسنگین مشو با ما سبک‌سرها

ای تیغ! سرسنگین مشو با ما سبک‌سرها
دست از سرِ ما برمدارید آی خنجرها!

رودیم و أشهدگفتنِ ما بر لبِ دریاست
ننگ است ما را، مرگ در مُردابِ بسترها

پیشانی ما خط به خط، خطِ مقدم بود
ما را سری دادند، سرگَردانِ سنگرها

آهسته در گوشم کسی گفت: اسمِ شب، صبح است!
ناگاه روشن شد دو عالم از منورها

روشن برآمد دستمان تا در گریبان رفت
از سینه سوزان برآوردیم اخگرها

مُشتِ اسیرانِ زمین را باز خواهد کرد
سنگی که می‌افتد به دنبالِ کبوترها

خوابِ غریبی دیده‌ام، خوابِ ستاره... ماه...
خوابی برایم دیده‌اید آیا برادرها؟!
«محمدمهدی سیّار»

ای تیغ! سرسنگین مشو با ما سبک‌سرها

حاج‌قاسم سلیمانی

شهدا

محمدمهدی سیّار

۰۵ خرداد ۰۳ ، ۱۲:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

بی‌امرِ عشق، گوش به فرمان نمی‌دهیم

بی‌امرِ عشق، گوش به فرمان نمی‌دهیم
تا مرگ می‌رویم، ولی جان نمی‌دهیم

دنیا دو بار عُمرِ گران را به ما نداد
ما هم دلِ عزیز خود ارزان نمی‌دهیم

جمع است خاطرِ دلِ ما در مسیر عشق
دل را به غیرِ زلفِ پریشان نمی‌دهیم

مردن به پای دوست هنوز آرزوی ماست
حتی به مرگ، فرصتِ جولان نمی‌دهیم

موجیم، موج، پا به سرِ صخره می‌نَهیم
کوهیم، کوه، خاک به توفان نمی‌دهیم

مردانِ مرد، اهلِ امان‌نامه نیستند
جان را به جز به راه شهیدان نمی‌دهیم

افراسیاب‌ها چه به سر پرورانده‌اند؟
ما رستمیم، ملک به توران نمی‌دهیم

مرد مُرُوّتیم ولی در شبِ نبرد
حتی به خصم جرأتِ میدان نمی‌دهیم

ما وارثانِ خونِ سلیمانی عزیز
این خاک را به مُلکِ سلیمان نمی‌دهیم

گوید اگر کسی بَدِ ما را به این و آن
ما عاقلیم و گوش به نادان نمی‌دهیم

حتی اگر تمامِ جهان را به ما دهند
یک نیم‌ذرّه خاکْ از ایران نمی‌دهیم
«قادر طراوت‌پور»

ایران

بی‌امرِ عشق گوش به فرمان نمی‌دهیم

شهدا

قادر طراوت‌پور

۰۵ خرداد ۰۳ ، ۱۲:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

زود بیدار شدم تا سرِ ساعت برسم

زود بیدار شدم تا سرِ ساعت برسم
بایداین بار به غوغای قیامت برسم

 من به «قد قامت» یاران نرسیدم، ای کاش
لااقل، رکعتِ آخر به جماعت برسم 

آه مادر! مگر از من چه گناهی سر زد
که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟ 

طمعِ بوسه مدار از لبم ای چشمه که من
نذر دارم لبِ تشنه به زیارت برسم

سیبِ سرخی سر نیزه‌ست... دعا کن من نیز
این‌چنین کال نمانم، به شهادت برسم
«محمدمهدی سیّار»

امام حسین (ع)

زود بیدار شدم تا سرِ ساعت برسم

محمدمهدی سیّار

۰۵ خرداد ۰۳ ، ۱۲:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌