کمال‌گرام

متمایل به کمال

۶۵ مطلب با موضوع «شاعران :: دیگران» ثبت شده است

مثل هر قصه که تأویل خودش را دارد

مثل هر قصه که تأویل خودش را دارد
این غزل شیوه‌ی تحلیل خودش را دارد

راه مطرح‌شدن و شهره‌شدن بسیار است
هرکسی شیوه‌ی تحمیل خودش را دارد

شب دریاچه اگر بستر آرامش قوست
برکه هم فوج حواصیل خودش را دارد

آن چراغی که به خانه‌ست روا روشن کن
مسجد شهر که قندیل خودش را دارد

هردم آهنگ دگر می‌زند انجیل و زبور
مُصحفِ ماست که ترتیل خودش را دارد

عالمی گو سپه ابرهه باشد، غم نیست
کعبه سجیل و ابابیل خودش را دارد

شعر، این گستره‌ی عرشیِ رازآلوده
آسمانی‌ست که جبرییل خودش را دارد

عشق متنی‌ست که پرحاشیه‌تر از او نیست
گرچه هر قصه اباطیل خودش را دارد

عمر ما در شب یلدایی زلف تو گذشت
عشق ما و تو که تفسیل خودش را دارد

عید ما دل‌شدگان لحظه‌ی دیدار شماست
سال ما ساعت تحویل خودش را دارد
«محمدعلی مجاهدی»

امام زمان (عج)

مثل هر قصه که تأویل خودش را دارد

محمدعلی مجاهدی

۰۸ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

روزی که از اندوه تابستانیم مستانه برخیزم

روزی که از اندوه تابستانیم مستانه برخیزم
رویای یک روز بهاری می‌شود کابوس پاییزم

یک تکه ابرم تشنه‌ی باریدن اما رفته‌ام بر باد
بارانی از برگ درختانم که بی‌مقصود می‌ریزم

بی‌چاره‌ای در انتظار روح مولانای مجذوبم
آواره‌ای در جست‌وجوی رد پای شمس تبریزم

تا چشم جادوی تو جانم را تهی از خودپرستی کرد
با حیرتی ناگفتنی از هرچه هست و نیست لبریزم

از عقل وَهْم‌اندیش ترساندی مرا، اکنون که مجنونم
از وحشت دیوانگی بر دامنت باید بیاویزم

راز رهایی، جنگ با خویش است و جان‌دربُردن از تقدیر
از زندگی سرشارم و عمری‌ست با مرگم گلاویزم

تنها پناهم در هجوم بی‌پناهی درد زیبایی‌ست
در گوشه‌ی دنجی نشسته‌م با غزل‌های غم‌انگیزم
«سعید یوسف‌نیا»

سعید یوسف‌نیا

۰۴ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

گفتند از شراب تو می‌خانه‌ها به هم

گفتند از شراب تو می‌خانه‌ها به هم
خُم‌ها به وقتِ خوردنِ پیمانه‌ها به هم

تو آن حقیقتی که تو را مژده می‌دهند
اسطوره‌های خفته در افسانه‌ها به هم

در هر نماز عطر تو تکثیر می‌شود
در امتداد وحدت این شانه‌ها به هم

هر خانه‌ای مناره‌ی الله‌اکبر است
این گونه می‌رسند همه‌ی خانه‌ها به هم

وقتی که شمعِ جمع تو باشی چه دیدنی‌ست
دل‌دادنِ دوباره‌ی پروانه‌ها به هم

چون دانه‌های رشته‌ی تسبیح با همیم
در هم تنیده سلسله‌ی دانه‌ها به هم

اعجاز بی‌نظیر تو عشق است و عشق تو
ما را رسانده از دل ویرانه‌ها به هم
«رضا نیکوکار»

رضا نیکوکار

گفتند از شراب تو می‌خانه‌ها به هم

۰۴ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

به من از راه نگویید، خودم می‌بینم

به من از راه نگویید، خودم می‌بینم
از شب و ماه نگویید، خودم می‌بینم

جاده‌های سفرم تا به خدا نزدیک است
راه را چاه نگویید، خودم می‌بینم
«موسی عصمتی»

به من از راه نگویید خودم می‌بینم

موسی عصمتی

۰۳ فروردين ۰۳ ، ۰۱:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

من درختی کلاغ بر دوشم

من درختی کلاغ بر دوشم، خبرم درد می‌کند بدجور
ساقه تا شاخه‌‌ام پر از زخم است، تبرم درد می‌کند بدجور

من کی‌‌ام جز نقابی از ابهام؟ دردِ بحرانِ هویت دارم
یک اشاره‌ی بدون‌انگشتم، اثرم درد می‌کند بدجور

جنگ‌جویی نشسته‌برخاکم، در قماری که هر دو می‌بازیم
پسرم روی دستم افتاده، سپرم درد می‌کند بدجور

مثل قابیل بی‌قبیله شدم، بوی گندم گرفته دنیا را
بس که حوّا هوایی‌‌اش کرده، پدرم درد می‌کند بدجور

هرچه کوهِ بزرگ می‌بینی، همگی روی دوش من هستند
عاشقی هم که قوزِ بالا قوز، کمرم درد می‌کند بدجور

تو فقط صبر می‌کنی تجویز، من فقط صبر می‌کنم یک‌ریز
بس که دندان گذاشتم رویش، جگرم درد می‌کند بدجور

بستری کن مرا در آغوشت، با دو نخ شعر و این هوا باران
مرغ عشقی بدون هم‌زادم، که پرم درد می‌کند بدجور

برسان قرص بوسه – اورژانسی – قرصِ یک‌ورسفید و یک‌ورسرخ
برسان نشئه‌‌ای ز لب‌هایت، که سرم درد می‌کند بدجور

«مرتضی خدایگان»

خبرم درد می‌کند بدجور

درخت

مرتضی خدایگان

من درختی کلاغ بر دوشم

کلاغ

۲۱ آذر ۰۲ ، ۲۰:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌