کمال‌گرام

متمایل به کمال

۴۸ مطلب با موضوع «دیگر موضوعات» ثبت شده است

بزن که جیب فلک چاک شد ز تیغ هلال

بزن که جیب فلک چاک شد ز تیغ هلال
بزن به طبل خود ای خوش‌خبرترین طبال!

بزن به طبل خود و عاشقانه جار بزن
که رو نموده به احوالِ مؤمنین اقبال

مَهی رسیده کزو کج نگشته هر قسطاس
مهی رسیده کزو راست گشته هر مِکْیال

مهی که هر چه حرام است افکند در چاه
مهی که چشم دلت وا کند به هر چه حلال

نمان ز راه خود ای دل که کوته است مسیر
مخور فریب ز عمرت که اندک است مجال

که کاسه‌ی سرت از خاک پر شود آخر
وگر به چشمه‌ی حیوان رسی به فرض محال

که عنقریب به صحرای معصیت بینی
اسیر پنجه‌ی رحمت شد آن رمیده‌غزال

که عنقریب ببینی فرشته آمده است
که خیر و شرِ وجود تو را کند غربال

که رفته است زمستانِ عمرِ تو بر باد
که مانده است فقط روسیاهی‌ش به ذغال

به آز و نخوت اگر چون الف شدی یک عمر
کنون به سجده درآ و الف نما چون دال

 ز شکر آمدن ماهِ کاملی که بود
خجسته‌روی و نکومنظر و مبارک‌فال

معبران به نویدش روانه بر تعبیر
منجمان به امیدش روان به استهلال

منادیان به ندا و مؤذنان به اذان
نموده‌اند ز یُمن قدومش استقبال

خوش آن‌که دور زمان باد بر همین اسلوب
خوش آن‌که کار جهان باد بر همین منوال

چه چامه‌ای بسرایم از اوکه در وصفش
رساند «امیر مُعِزّی» کلام را به کمال

"مبارک آمد بازی بدیع طرفه شکار"
ز بام خانه‌ی خیرالانام نیک‌خصال

ز بو قبیس گشاده است بال و خلق او را
ندیده‌اند به‌جز سی شبانه روز به سال

سرود و چامه‌ی خوف و رجای در منقار
برات و نامه‌ی عفو خدای در چنگال

هوای نفس بشر هرچه بر بسیط زمین
شکار پنجه‌ی او شد ز روم تا بنگال

کشیده بال بلندش ز شرق تا مغرب
فکنده سایه به خاک از جنوب تا به شمال

چه طُرفه‌باز شگفتی که صید او گنه است
که خود شکار ندارد به غیر وزر و وبال

 که  گوهر رمضان را به مِخلَبِ غفران
گرفته است ز شعبان و داده بر شوال

چو بال از او بگشایند و بشمرندش پَر
نگه کنند که سی پَر ورا بود در بال

 دهان خلق جهان را گشوده بر تسبیح
چو بال و پر بزند بِالغدوِ و الاصال

نه در نشستن او بنگرند هیچ عیبی
نه در پریدن او بنگرند هیچ اشکال

"امیر مِی‌کده را کُنَد شد از او شمشیر"
مگر که باز بماند دمی همی ز قتال

نهد به گُرده‌ی انسان زپرّ خود بالی
زند به گردن شیطان ز طوقِ خود اَغلال

دلیل صحت و امنیت است و راحت خلق
نشان رحمت باری تعالیِ متعال

چه می‌گریزی از این باز، نَفْسِ دون چون کبک!
کجا نهان شود از تیغ مهدوی دجّال؟

بیا و نیت خود پاک کن که روز حساب
به نیت است که مقبول می‌شود اعمال
«محمدرضا طهماسبی»

اهل شب‌های نور در رمضان

بزن که جیب فلک چاک شد ز تیغ هلال

محمدرضا طهماسبی

۱۹ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

غصه‌ی من و تو کم نیست، غصه‌ی من و تو آری

غصه‌ی من و تو کم نیست، غصه‌ی من و تو آری
من غمِ هنوز دارم، تو غم گذشته داری

تو رفیق دیر و دوری، گرچه ساده و صبوری
مثل رود می‌خروشی، مثل کوه استواری

رنگ غُربتِ برنجی، زاده‌ی سکوت و رنجی
داغ کربلای پنجی، زخم خیس نسل چاری

ای شکیب بی‌شکیبی، تو هنوز هم غریبی
سبزیِ شکوه سیبی، سرخیِ غمِ اناری

نان اگر چه در سبد نیست، حال و روز من که بد نیست
گاهی شعر می‌نویسم، با کمی اضافه‌کاری

راستی هوا چطور است؟ حال بچه‌ها چطور است؟
بچه‌های خط اول، بچه‌های رشت، ساری

بچه‌های حور و مجنون، بچه‌های کرخه، کارون
مهدی و حسین و هامون، قاب عکس یادگاری

بچه‌های خط دیروز، بچه‌های خط امروز
بچه‌های آشنا با تیر و ترکش اداری

جنگ جنگ دست بردار این شعار نیست
انگار هرکه زخم بیش‌تر خورد، مانده گوشه و کناری
«اسماعیل محمدپور»

اسماعیل محمدپور

غصه‌ی من و تو کم نیست غصه‌ی من و تو آری

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

وقتی زمین خوردی، خودم دیدم لبخندِ شرمت آسمانی بود

وقتی زمین خوردی، خودم دیدم لبخندِ شرمت آسمانی بود
بر سینه و بازوی بی‌جانت، تاول نشانِ پهلوانی بود

کرکس‌مرامان سفره را چیدند، کفتارها دور تو چرخیدند
آن شیرمرد خطه‌ی دیروز، حالا پلنگی استخوانی بود

تنها نه زخمت زخمِ بستر بود، زخمِ زبان از مرگ بدتر بود
زخم زبان‌هایی که می‌خوردی، پاداشِ عمری جان‌فشانی بود

از ما فقط دیدند با اکراه، سهمیه‌ی کنکور و دانشگاه
ای کاش سهمم از همه دنیا، این‌که کمی پیشم بمانی بود

گفتی پزشکت گفته نزدیک است، بهبودی کامل ولی افسوس
افسوس بابا دیر فهمیدم، حتی دروغت مهربانی بود

جان دادی و یک عده خندیدند، مادر که شیون کرد نشنیدند
حتی عروجت را نفهمیدند، گفتند بیمارِ روانی بود
«محسن کاویانی»

محسن کاویانی

وقتی زمین خوردی خودم دیدم لبخندِ شرمت آسمانی بود

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

سرشارم از جوانی هرچند پیر دهرم

سرشارم از جوانی هرچند پیر دهرم

چون سرو در خزان نیز رنگِ بهار دارم

«آیت‌الله خامنه‌ای (حفظه‌الله)»

آیت‌الله خامنه‌ای (حفظه‌الله)

جوانی

سرشارم از جوانی هرچند پیر دهرم

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۴۷ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

کوچ

من شرابم، شادی‌ام، شیون نمی‌آید به من
رودی از روحم، سرابِ تن نمی‌آید به من

هر قبایی را که خیّاطِ تعلّق دوخته‌ست
تن زدم، امّا سر سوزن نمی‌آید به من

شهر خاکِ خانه‌ها را بر سر خود ریخته است
کوچ، همراهم بیا، مسکن نمی‌آید به من

در شب تاریک و بیم راه و خوفِ بی‌کسی
غیرِ او از وادی ایمن نمی‌آید به من

چشم را بر هم زدم انگار در طور من است
او ترانی گفت و دیدم لن نمی‌آید به من

گرچه اسرار الهی را در او دیدم ولی
گفتنِ این حرف‌ها اصلا نمی‌آید به من

پادشاهی مهربان است و پناهم می‌دهد
از جوار رحمتش رفتن نمی‌آید به من

اشکم و از گوشه‌ی چشمِ یتیم افتاده‌ام
در جهانِ بی‌علیِ ماندن نمی‌آید به من

پشت سر ردّ اُحُد بر گُرده بود و پیش رو
تیغ می‌بارد اگر، جوشن نمی‌آید به من

سینه جان! مستی کن و با خنجرِ کوفی بگو
شادمان باشد که پیراهن نمی‌آید به من

کربلایی زخم روی پیکرم رقصید و باز
از سماعِ تیر، دل‌کندن نمی‌آید به من

چون نسیم آزادم و هرجا که باشم، باز هم
اهتزاز پرچمِ دشمن نمی‌آید به من

با رفیقانِ شهیدم عهد در خون بسته‌ام!
بی‌کفن می‌مانم و مدفن نمی‌آید به من
«حسن خسروی‌وقار»

امیرالمؤمنین (ع)

حسن خسروی‌وقار

من شرابم شادی‌ام شیون نمی‌آید به من

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

اهل تقوا و اهل مسجد بود، اهل شب‌های نور در رمضان

اهل تقوا و اهل مسجد بود، اهل شب‌های نور در رمضان
چشم‌های نخفته‌اش بودند، شرحی از چشمه‌سارِ المیزان

دلش از جنس آب و آیینه، دستِ الطاف عشق همراهش
می‌درخشید در قنوتِ نماز، اشک او روی صورت ماهش

«دُرولی» در تمامِ زندگی‌اش، آرزو داشت با علی باشد
تا درخشان چو مالکِ اشتر، دُرّ انگشترِ ولی باشد

لشکر هفت و روزهایی سخت، عشق باریده بود بر عزمش
مثل طوفان وزید از هر سو، جبهه بود و نمایش رزمش

جبهه‌ی فاو و صحنه‌های نبرد، اتفاقی شگرف رخ می‌داد
خوب در یادِ آسمان مانده است، بیست روزی که رفت از خرداد

سوت خمپاره‌ای رسید از دور، در دل خاک تیره چاک افتاد
گرد و خاکی بلند شد اما «بهمن دُرولی» به خاک افتاد

سنگِ قبری عجیب از او ماند، راه سبزش هنوز پابرجاست
هر سحر روی گونه‌ی خورشید، ردی از خون سرخ او پیداست
«عبدالرحیم سعیدی‌راد»

اهل تقوا و اهل مسجد بود

اهل شب‌های نور در رمضان

شهدا

عبدالرحیم سعیدی‌راد

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

جنگ یک جدول تناسب بود، تا جوابش همیشه این باشد

جنگ یک جدولِ تناسب بود، تا جوابش همیشه این باشد
پدرم ضرب‌در چهل درصد، حاصلش بخش بر زمین باشد

عده‌ای را ضریبِ منفی داد، عده‌ای را به هیچ قسمت کرد
تا هر آن کس که سوءنیت داشت، تا ابد زیر ذره‌بین باشد

یک نفر فکر آب و خاک که نه، در پی آب بود و نان از جنگ  
خطرِ جبهه را خرید به جان، تا پس از جنگ خوش‌نشین باشد

یک نفر پشت خاک‌ریزِ خودی، لشکرش را که در محاصره دید
سر خود را گذاشت روی زمین، تا دعاگوی سرزمین باشد

یک نفر فارغ از معادله‌ها، بی‌خیالِ تمام مشغله‌ها
روی میدانِ مین قدم زد تا، ته این سطر نقطه‌چین باشد

در جوابِ کسی که می‌گوید، پدر از جنگ دستِ پُر برگشت
هر دو تا آستین او خالی‌ست، تا جوابش در آستین باشد

هم‌قطارِ پدر که عکاس است، گفت در هشت سالِ جبهه و جنگ
حسرتش ماند بر دلم یک بار، پدرت رو به دوربین باشد
«محمدحسین ملکیان»

جان‌بازان

جنگ یک جدول تناسب بود تا جوابش همیشه این باشد

محمدحسین ملکیان

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌

تو ملت شهادتی و ما چقدر کم

تو ملت شهادتی و ما چقدر کم
لبخندِ بی‌شمارِ تو از کربلا رسید
انگشتر تو عطر ابالفضل می‌دهد
این گریه‌ها کنار تو از کربلا رسید

مشهد، سلام، آینه، گل، روضه، گندم، اشک
دست علی‌ست بر سرتان، آی مردم، اشک
تو ملّت شهادتی و ما چه قدر کم!
لبخند بی‌شمار تو از کربلا رسید

انگشتر تو عطر «اباالفضل» می‌دهد
این گریه‌ها کنار تو از کربلا رسید

مشهد، سلام، آینه، گل، روضه، گندم، اشک
دست علی‌ست بر سرتان آی مردم، اشک
یک نیمه نذر غربت خورشید هشتم، اشک
یک نیمه از بهار تو از کربلا رسید

تهران - نجف مسیر تو صددرصد از دمشق!
باران - مدینه مبدأت از مقصد از دمشق!
پرواز «محسن حججی» آمد از دمشق
آئینه‌ی مزار تو از کربلا رسید

رهبر! درود! معجزه! فتح‌المبین شدی
لبخند ذوالفقار «هزار آفرین» شدی
یک شیشه عطر گریه‌ی امّ‌البنین شدی
دستور انتشار تو از کربلا رسید

دست تو قطع، نامه‌ی بارانِ قتل‌گاه
امضای قطع‌نامه‌ی باران قتل‌گاه
خاکستر ادامه‌ی باران قتل‌گاه
با دست بی‌سوار تو از کربلا رسید

آری شهادت تو بزرگ است از جنوب
دریاست، از شمال گلِ سرخ بی‌غروب
از اشکِ مغربِ ملکوت، آسمان چه خوب
در ساعت قرار تو از کربلا رسید

شمعِ فدای رهبرِ پروانه در غروب
اشک، استخاره، خون، چه غریبانه در غروب
یک دانه در سپیده و یک دانه در غروب
تسبیح روزه‌دار تو از کربلا رسید

سردار، قبله، دست تو بر سینه، کربلا
باران سرودِ ملّی آئینه کربلا
عکس امام، زائر دیرینه، کربلا
گُل، قبل از انفجار تو از کربلا رسید

مولا! علی! علی! عَلَم! ‌الله! فاطمه!
لبیک مهدی آمدم! الله! فاطمه
شعر حرم، قدم قدم الله، فاطمه
یک اربعین شعار تو از کربلا رسید

جان‌باز شصت درصد خونت سفید شد
خاکستر تو ریخت به دریا، شهید شد
دست تو برگ اول یک سررسید شد
تابوت آب‌شار تو از کربلا رسید

می‌سوخت با صدای گزارشگر تو، ماه
با لهجه‌ی عراقی همسنگر تو ماه
دست امام آینه‌ات، بر سر تو ماه
خون خبرنگار تو از کربلا رسید

یا سر به قبله یا حرم، الله، یاحسین
یک فاطمیّه تا حرم، الله، یاحسین
سمت بقیع با حرم، الله، یاحسین
پروانه، گل، قطار تو از کربلا رسید

«محمدسعید میرزایی»

تو ملت شهادتی و ما چقدر کم

حاج‌قاسم سلیمانی

محمدسعید میرزایی

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال‌گرام ‌